تحقیق هنر -4 صفحه
((فایل Word و قابل ویرایش می باشد.))
فایل رایگان است به راحتی می توانید آن را دانلود کنید.
تحقیق -مطالعات پایه هنر
Basic Art Studies
مقدمه
خلق هر اثر هنری، بازتاب احساسان و ادراکات انسان هنرمند از محیط پیرامون او و زمینههای مورد علاقهاش میباشد. هر موضوعی را که انسان بررسی میکند، خواه بسیار کوچک باشد مانند اجزاء اتم و یا بزرگ باشد چون افلاک و کهکشانها، هر کدام جنبههای مختلف حواس و شناخت او را بیان میکند. آثاری را که هنرمند با الهام از طبیعت و ذهنیاتش به وجود میآورد مظهر فرهنگ و تمدن و پدیدههای حاکم بر زندگی اوست.
بندتوکروچه، فیلسوف ایتالیایی معتقد است که هنر و زیبایی چیزی نیست که در عالم خارج وجود داشته باشد و بتوان آن را با شرایط و موازین معین مشخص تعریف کرد. به تعبیر او هنر کیفیت ذهن انسان در برابر محسوسات و پدیدههاست.
فرانسیس بیکن معتقد است: «هنر انسان است که بر طبیعت افزوده شده است.» او میخواهد با استفاده از هوش، ذکاوت، دانش و معرفت نظری خود شکل طبیعت را تغییر داده، مواد اولیه را به اشیاء مفید و با ارزش تبدیل کند.
امیل زولا نیز میگوید: «هنر عبارت است از طبیعت که از خلال مزاج و روحیه شخص دیده میشود.» اما تعریف هگل اهمیت و اعتبار هنرمند را بیشتر میکند، زیرا که او به ذهن خلاق هنرمند ارزش میدهد. او معتقد است: «هنر اندیشه است و میخواهد بر ماده سرکش چیره گردد. یا اینکه ـ هنر امر محسوس را روحانی و امر روحانی را محسوس جلوه میدهد.»[1] ... از نظر او انسان به منزله بخشی از طبیعت، از محیط خارجی خود تعیین میپذیرد و تا اندازه بسیاری به انگیزه نیازهای گوناگون مادی و جسمانی خود عمل میکند زیرا که گرفتار آن دستگاه کلی ضرورتی است که طبیعت نام دارد. پس زیبایی طبیعت بیشتر به سبب پایانناپذیری اعیان طبیعی، ناقص است. از اینرو اگر ذهن آدمی بخواهد که مطلق را در صورت محسوس به حد کمال دریابد باید از طبیعت بالاتر رود و خود اعیان زیبا بیافریند... اینجاست که ضرورت هنر آشکار میشود. تنها هنر است که به راستی زیباست. زیبایی طبیعت به همان اندازه از زیبایی هنری پستتر است که طبیعت از روح. زیرا هنر آفریده روح است ... به نظر هگل کار هنر، تقلید کورکورانه از طبیعت نیست. برعکس هنر باید خود را از بند عوارض خارجی محض و محتملات بیمعنای طبیعت برهاند. هنر تا جایی که چیزهای طبیعی را موضوع خود مینهد وظیفهاش آن است که این چیزها را از قیود غیرذاتی و خشن و بیروح محتملات و عوارض جانبی که پیرامون آن چیزها را گرفته و معنایشان را تیره کرده پیراسته کند و فقط آن ویژگیهایی را نشان دهد که جان باطن یا وحدت موضوع را ظاهر میسازد.
هربرت رید نیز میگوید: «سادهترین و معمولیترین تعریف هنر این است که بگوییم هنر کوششی است برای آفرینش صور لذتبخش. این صور حس زیبایی ما را ارضاء میکنند، و حس زیبایی وقتی راضی میشود که ما نوعی ودت با هماهنگی حاصل از روابط صوری در مدرکات حسی خود دریافت کرده باشیم.»[2] عواملی که موجب صور لذتبخش میشوند عبارتند از تناسب عناصر تصویری از جمله: شکل، سطح و حجم اشیاء و رنگها که در صورتی که دارای وحدت بوده و هماهنگ باشند، «زیبایی» را ایجاد میکنند.
فیلیسین شاله، نویسنده و فیلسوف فرانسوی نیز اینچنین بیان میکند که «هنر عبارت از کوششی است برای ایجاد یک عالم ایدهآل، یک عالم صور و عواطف بیآلایش، در کنار عالم واقعی.»
بعد از نظر ایدهآلیستی فیلیسین شاله، اینک تعاریفی را که با توجه به جنبههای جامعهشناسی ایراد شده است از نظر میگذارنیم. ارنست فیشر اینچنین بیان کرده است: «هنر روزنهایست که انسان از آن به فراخنای جهان وارد میشود.»[3] به نظر او هنر پدیدهایست که تقریبا به سالمندی بشر است و درنتیجه مشروط به زمان است و با اندیشهها و خواستها و نیازها و امیدهای یک موقعیت تاریخی ویژه مطابقت دارد. هنرمند نیز نسبت به اجتماع مسئولیت ویژه دارد. درباره مسئولیت اجتماعی هنرمند، فیشر اضافه میکند که: معنای «مسئولیت» این نیست که هنرمند فرمان سلیقهی مسلط را بپذیرد، یا طبق امر فلان کس بنویسد، نقاشی کند، یا آهنگ بسازد؛ بلکه معنایس این است که به جای کار کردن در خلا، در نظر داشته باشد که در غایت از جانب جامعه رسالت دارد... هنگامی که هنرمند از واقعیات نو پرده برمیدارد، تنها به خاطر خودش نیست؛ برای دیگران و برای تمام کسانی است که مایلند بدانند در چه دنیایی زندگی میکنند. از کجا میآیند و به کجا میروند.»[4]
در مقابل نگرشهای تاریخی، فلسفی، علمی، بینشهای دیگری هنر را با مذهب ارتباط میدهند و برای آن همانند مذهب یک هدف قائلند. مرحوم دکتر علی شریعتی میگوید که: «دین دری است به طرف عالم دیگری که باید باشد و هنر پنجرهایست به آن دنیا» همچنین ... «هنر تجلی عریزه آفریدگاری انسان است و تجلی روح انسان که از کمبود عالم مینالد و نمایشگر آفرینشهای اوست تا آن را تکمیل نماید.» و اضافه میکند که: «هنر، قلم صنع فرزندان آدم است که از «بهشت» به «زمین» افکرده شد ـ میکوشد تا زمین زشت و افسرده را به گونه بهشتی که جایگاه شایسته او بوده و هست آرایش کند»[5] از نظر شریعتی هنر یک مقوله دینی است و یک حقیقت متعالی و مقدس است که نجات بخش بشریت میباشد و همچنین یک رسالت فوق مادی و متعالی و صددرصد انسانی دارد. بدین جهت است که هنر را یک سرگرمی نمیداند و به عنوان یک وسیله که اوقات فراغت را پر کند و لذتهای مادی ایجاد کند، آن را نمیشناسد. زیرا که این سپردن پستترین شغل به مقدسترین موجود است.به گفته شریعتی هنر آن نیست که در حد تقلید از طبیعت نزول کند و عینیات دروغین ایجاد کند. زیرا که هر چه با واقعیت فاصله میگیرد و از پسند «عقل رایج» دور میشود و زیباتر و گیراتر میگردد. هنر یعنی مجرد شدن و تجرد را احساس کردن، یعنی آن روح مطلق ناخودآگاه در انسان به خودآگاهی رسیدن، یعنی خدا را شناختن.
گفتند: یافت می نشود جستهایم ما
گفت: آنکه یافت می نشود آنم آرزوست. اضافه میکند... امروزه هنر پرچمدار عصیان علیه طبیعت و عینیت است. پرچمدار کشف خود انسان و شکفتن و شکوفایی دادن به همه استعدادهای ماورایی و حتی ماوراء عقلی و منطقی انسان است. هنر امروز بر خلاف هنر دیروز، ماندن در تفنن نیست. بلکه ساختن نوع بالاتری از انسان و از بشر است و این رسالت و امانتی است که به قول مترلینگ: «خداوند وقتی همه اشیاء را ساخت به انسان رسید، و به انسان که رسید از خلقت دست کشید و آن را به خود انسان واگذاشت» و انسان خالق و هنرمند، انسانی که از همه چیز میبرد، در حالیکه میآفریند و با آفرینش هنریش میسراید، مینوازد، میتراشد، خود را میسازد، خود را بیان میکند.[6]
«طبیعت خود هنرمند بزرگی است.» این سخن گونه شاعر آلمانی است که طبیعت را منبع بزرگ الهام هنرمندان میداند و حتی به آنها توصیه میکند که برای انکه اثر هنری خود را با معیارها و ارزشهای زیبایی پایهگذاری کنید، بایستی ابتدا طبیعت را مطالعه نمایید، زیرا که طبیعت، تمام فرمولها و قواعد هنر را به هنر مند دیکته میکند؛ و برای انسان، نخستین جلوههای زیبایی را معرفی مینماید. گرچه زیبایی در طبیعت مدارج و مراحلی دارد که برخی برای انسان ظاهر و آشکارند و برخی دیگر در زیر نقابی پنهان هستند، اما آنهایی که در رابطه نزدیکتری با انسان میباشند. مانند موجودات زنده، حیوانات و گیاهان، زیبایی خود را سریعتر عیان میسازند.انسان نیز به صورت موجودی حاضر در طبیعت، زیبایی خود را سریعتر معرفی میکند و چون نیکوترین و کاملترین مخلوق است، چنانکه خالق یگانه میفرماید: «فتبارک الله احسن الخالقین». در طول تاریخ بشری، مورد توجه دانشمندان و متفکرین و هنرمندان بوده است. برخی با به وجود آوردن آثار هنری به تحسین انسان پرداخته، گاهی تا مرحله افراط نیز پیش رفتهاند.اولین تجربهها و آموزشهای هنری برای درک و فهم زیبایی را طبیعت در اختیار انسان میگذارد، البته زیبایی طبیعت را زمانی میتوان به صورت کامل درک کرد که جلوههای خارجی و رموز داخلی آن به خوبی شناخته شود. جلوههای طبیعت، اعم از چهره خارجی و وضعیت درونی مرتبا دستخوش تغییر و تحول است و ضمنا دارای رمز و رازی است که هنرمند را به سوی خود جذب مینماید.
[1] فیلیسین شاله، شناخت زیبایی، ترجمه علی اکبر بامداد، انتشارات ظهوری، چاپ سوم، تهران 1347، ص 67
[2] هربرت رید، معنی هنر، ترجمه نجف دریابندری، انتشارات جیبی، تهران 1351، ص 2.
[3] ارنست فیشر، ضرورت هنر در روند تکامل اجتماعی، ترجمه فیروز شیروانلو، انتشارات طوس، تهران، ص 12
[4] ارنست فیشر، همان کتاب، ص 325
[5] دکتر علی شریعتی، هنر، مجموعه آثار، انتشارات اندیشمند، تهران 1361، ص 77.
[6] دکتر علی شریعتی، روزنامه اطلاعات، سال 1365، شماره 17965، ص 12