رمان دختران فراری- 46 ص
فایل ورد word و قابل ویرایش می باشد.
بعد از پرداخت، همان لحظه می توانید فایل را دانلود بفرمایید.
فهرست مطالب
مقدمه
شكوفه
مشخصات خانه مخوف
سرنوشت شكوفه
صورتكها
من میروم
رویای سیاه
به امید یك هوای تازهتر
كشف 9 باند فساد و فحشا و اغفال دختران در تهران
آمد به سرم آنچه میترسیدم
مهرم حلال جونم آزاد
پاكتر از برگ گل
دختر فراری چهل نفر را به دادگاه كشاند
پدیده شوم دختران فراری در جامعه
علل فرار اطفال و نوجوانان از منزل
نتیجه گیری
مقدمه
هنوز اینجا هستم. هنوز پا در این دنیا دارم و هنوز به زندگی فكر میكنم و امیدوارم. نمیدانم چرا؟ اما انگار باز هم وقتی برای زندگی كردن هست. سعی میكنم چشمهایم را باز كنم اما انگار پلكهایم به هم دوخته شده است. سنگینی بار دنیایی را به دوش میكشم كه تا امروز برایم جز ناملایمتی چیزی به ارمغان نداشته است. چیزی از لحظات آخری كه به هوش بودم به یاد ندارم جز آن كه به نظرم میرسید همه دنیای پیرامونم سیاه است و آدمهایی كه میشناختمشان و هر روز بنا به عادت و یا شاید اجباراً با آنها مراوده داشتم از همه سیاهتر. آخرین خاطرات باقی مانده در ذهنم را مثل فیلم بر پردة سینما مرور میكنم و خوب به یاد میآورم كه حس نقرهای فضای خیال انگیزی كه در آن بسر میبردم مرا مدهوش خود كرده بود. تهیه بلیط « دویچ آلپن پست » آن هم در ماه مارس كار چندان آسانی نبود، اما از آنجا كه قرار بود 48 ساعت آینده را با قطار و اتوبوس و كشتی سرتاسر خاك ژرمن را زیر پا بگذارم تا « محموله سیاه» از راه برسد و كمترین ردپایی از من باقی نماند، ترجیح دادم به هر قیمتی شده از زمان باقی مانده استفاده را بكنم. طی هشت ماه گذشته علی رغم خیالاتی كه در تمام عمرم با آن سر كرده بودم، فرصتی بدست نیامد تا قدمی فراتر از «هامبورگ» بگذارم و با جز محله «سن پولی» كه در لنگرگاه «شادی» موسوم بود. ایستگاه مترو و آسانسور معروف Tonnel كه بزرگترین آسانسور اروپاست و در زمان جنگ جهانی دوم بعد از بمباران بسته شده و مردمی را كه در آن بودند محبوس و مجبور ساخته بود تا از بیغذایی به جان یكدیگر بیفتند و یا در كلیسای « سن میخائیل» و « كونتس مال» زادگاه «براس» و «مندلس» را ببینیم. اگرچه قدم به قدم به پایان راه نزدیكتر میشدم و خوب میدانستم ممكن است رسیدن و آب كردن اجناس محمولة آخری یكراست بساط سرنوشت پیچیده مرا به سوی نیستی هدایت كند، اما انتظار ندایی از درونم مرا به خود میخواند كه هنوز میتوان زندگی كرد پس به مرگ فكر نكن، چون خودش به موقع از راه میرسد.